نشسته ام کنج تراس افسرده دفتر آهن و آهن جلوی من ایستاده. از حال بد می پرسد. می گویم و می پرسم که چه کنم؟ نگاهش تلخ میشه و میگه تو تجربه بعدیش یاد می گیره. بغض گلوم رو می گیره و می گم تجربه بعدی؟ میگه آره. ببخش اگه خیلی رک بود. پی نوشت: محزونم. 27 آبان 95,کابوس 170 ساله آذربایجان,كابوس 1,كابرس 1989 ...ادامه مطلب