حوالي سه نيمه شب است و من خواب از سرم پريده. نوشته را شروع مي كنم و دلم سيگار مي خواهد. چند ساعت پيش داشتم به راه هايي براي بردن بي دردسر ممنوع جات فكر مي كردم براي سفر. اين كه چه طور و چه قدر مي توانيم همراه ببريم. يا اصلا . . . از اين فكرها. ولي اين لحظه دارم فكر مي كنم به تو و سعي مي كنم اضطرابت را بفهمم. اين اصرار چند وقتي تنها زندگي كردن را، سعي مي كنم علتش را درك كنم و هي اطمينان داشتن/نداشت,روزهاي,معوق ...ادامه مطلب
يكي دو باري نوشتم و پاك كردم. چند وقتي است سوال ها و حرف ها را جواب نمي دهي و حواست نيست. مي خواستم بداني كه چه قدر مي رنجانيم. بين نوشتن و پاك كردن بودم كه هوس كردم بروم يك نگاهي به عكس هات بيندازم. مي داني هنوز مثل همان روزهاي اول وقتي نگاه و خنده ات را مي بينم دلم مي لرزد. حواست اي كاش باشد كه اين ارزنده است . . . #اندوه برچسبها: روزنوشت+ نوشته شده در ساعت 23:16 توسط آقای زرد | , ...ادامه مطلب