روزها

ساخت وبلاگ

تا حالا نشده بود انقد از خودم دور شم که دلم واسه خودم تنگ شه .... روزها...
ما را در سایت روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0saharism7 بازدید : 127 تاريخ : دوشنبه 26 ارديبهشت 1401 ساعت: 2:36

جایی که هستم و دوست ندارم...باورم نمیشه که انقد از خودم و ایده آلام دور شدمانگار انقد اتفاقای منفی دورم پر شده، که یادم رفته میخواستم چی بشم و نشستم دارم نگاه میکنم این داستانا چی میشههیچ چیم سحر نیست، حتی ظاهرمبه خودم دو ماه فرصت دادم اوکیش کنماگه نشه من خودمو میبازم.... + نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۹ ساعت 12:58 توسط سحریسم  |  روزها...ادامه مطلب
ما را در سایت روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0saharism7 بازدید : 100 تاريخ : دوشنبه 26 ارديبهشت 1401 ساعت: 2:36

داره میره...
میدونم و مطمئنم رفتنش همه چی و خراب میکنه
ولی هیچی نمیتونم بگم
از این همه تغییر خسته شدم
نمیخوام سمت چپمو نگاه کنم و جاش خالی باشه

همین

+ نوشته شده در دوشنبه ششم مرداد ۱۳۹۹ ساعت 12:48 توسط سحریسم  | 

روزها...
ما را در سایت روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0saharism7 بازدید : 112 تاريخ : دوشنبه 26 ارديبهشت 1401 ساعت: 2:36

امروز رفتم عروسک‌هایبکه کادوی ولنتاین بود رو گرفتم، بی هیوذوق ویژه‌ای و داشتم به هدیه تولدم فکر می‌کردم و این که چرا یادت میره . . .

دلم برات تنگ شده اما بگم‌اش شاید فایده‌ای نداشته باشه، تو هم دلت تنگ میشه؟ . . . :-/

روزها...
ما را در سایت روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0saharism7 بازدید : 108 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1397 ساعت: 20:09

آمده‌ام یک کافه آن ته یوسف آباد که می‌رسد تا کردستان .نشسته‌ام بیرون و منتظرم قهوه‌ام آماده شود .یکهو به خودم آمدم که مدتی است خیره‌ام بی این که به چیزی نگاهم افتاده باشد .تو نمی‌دانی با من چه می‌کنی، افسوس .هرچند انتخاب‌های توست من بی‌تاثیرم و باید ول کنم این همه مهم بودن‌ات را، چرا که این حجم اهمیت در این بافت اصلا شدنی نیست، نه که من نخواهم، نه (که می‌خ روزها...ادامه مطلب
ما را در سایت روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0saharism7 بازدید : 102 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1397 ساعت: 20:09

اسم ها، زمان بندي ها و اتفاقات را توي ذهنم مرور مي كنم. پاسخ هاي ممكن و غير ممكن را ليست مي كنم. اما نمي توانم بشمرم كه اين چندمين سيگار از كدام پاكت است. حس كشنده اي دارد دست مي برد به تصويري كه به سختي ساخته ام و بي رحمانه طرح اصلي را بهم مي ريزد. پازلي كه در پشت پازلي بزرگ تر جا گرفته. گوشم درد نمي كند. ناتواني جسمي از ضرب لگد حقيقت كم نمي كند. فقط تكه آخر را گرفته ام توي مشتم و نمي خواهم تا زن روزها...ادامه مطلب
ما را در سایت روزها دنبال می کنید

برچسب : اضطرار, نویسنده : 0saharism7 بازدید : 97 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 0:00

چند دقيقه اي مانده به سه نيمه شب و تكرار جمله ي تو زنگ مي زند توي سرم. حوصله اي كه نداري و همان زمان قرار بيرون گير مي كند بين فكر هام. خوابي كه اين همه تلاش كردم نيندازتم تا رسيدن تو، ديگر كاملا رفته و من به اسم ها فكر مي كنم و زمان ها. به اصرارت براي بچه بودن يك نفر. كافي است آيدي اينستاگرام اين بچه را بيندازي توي تلگرام و بعد ببيني زيرش مي شود نوشت بچه؟ تو از كجا مي داني بچه بودنش را؟ سن و سال روزها...ادامه مطلب
ما را در سایت روزها دنبال می کنید

برچسب : حوصله,نداري, نویسنده : 0saharism7 بازدید : 93 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 0:00

ايستاده ام و دارم به عمق متعفن چاه دستشويي نگاه مي كنم. عمقش را هميشه حدس زده ام. اگر دبستاني بودم حتم دارم چوبي چيزي براي اندازه گيري اش پيدا مي كردم. اما من دبستاني نيستم. چوب نمي اندازم توي چاه، حدس مي زنم و معمولا حدس هام پيش خودم مي ماند. چه چاه عفن ِ خانه باش چه روزهام. حوالي اين فكرهام كه نگاهم مي افتد به سوسك كوچكي كه انگار طبيعت كمكش كرده باشد شبيه بند جرم گرفته كاشي به نظر بيايد، اما خود روزها...ادامه مطلب
ما را در سایت روزها دنبال می کنید

برچسب : هايي,براي, نویسنده : 0saharism7 بازدید : 106 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 0:00

مي گويي ذهنيت؟ مي فهمم، مي پذيرممي گويم تمام آنچه كه مي خواهمي. مي فهمي، مي پذيري؟سلماني با ته مانده جيبم را ربط مي دهي به آمدن يك آدم براي كار، براي مصاحبه. آدمي كه اول از تو اجازه گرفته ام، بعد زنگش زدم. آدمي كه مي دانم لنگ كار است. دوست است، دوست مشتركمان. كسي كه مدت هاست نه خواسته ام و نه اگر كه گفته، اگر كه خواسته، ديدمش. آدمي كه برايم با وجود دوست بودن مثل هزار آدم ديگر است. كه اگر نبود خودم روزها...ادامه مطلب
ما را در سایت روزها دنبال می کنید

برچسب : تلخي,شهريور,تمام,سلماني, نویسنده : 0saharism7 بازدید : 103 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 0:00

نسل پيرمردها كم است و حق دارم اگر يكيشان بگويد خدا عزتت بدهد يكهو ذهن هزاران پاره ام براي چند لحظه متحير شود و حواسش نباشد. از همين اول صبح يكسره دارد به تو فكر مي كند. به ديشب، به دوست يكهو پيدا شده ي قديمي. به دير وقت خوابيدن به اميد شنيدن صدات. به تفاوت گم شده از شبي كه از واقعه دور نيست. به آن حجم بيداري، به اين كه سر آخر آنجا مانده اي؟ آنجا خفته اي؟ مي داني ندانم نگران مي شوم؟ به اين هفت نفري روزها...ادامه مطلب
ما را در سایت روزها دنبال می کنید

برچسب : خواب,ماندگي, نویسنده : 0saharism7 بازدید : 90 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 0:00