تلخي هاي شهريور يك روز تمام مي شود يا من از سلماني بدم مي آيد

ساخت وبلاگ

مي گويي ذهنيت؟ مي فهمم، مي پذيرم
مي گويم تمام آنچه كه مي خواهمي. مي فهمي، مي پذيري؟
سلماني با ته مانده جيبم را ربط مي دهي به آمدن يك آدم براي كار، براي مصاحبه. آدمي كه اول از تو اجازه گرفته ام، بعد زنگش زدم. آدمي كه مي دانم لنگ كار است. دوست است، دوست مشتركمان. كسي كه مدت هاست نه خواسته ام و نه اگر كه گفته، اگر كه خواسته، ديدمش. آدمي كه برايم با وجود دوست بودن مثل هزار آدم ديگر است. كه اگر نبود خودم را مقيد پرسيدن از تو نمي كردم. خوب يا بد اما من خودم را متعهد مي دانم، نه خودم كه وجب به وجب روزهام را كه تو بدانيم. آنقدر كه جواب نصيحت پنهان كاري حسام را پوزخند مي دهم به دلي كه به تو گرم است. آنقدري كه زخم جمعه را مي بندم. حالا هي تو بگو اما قبل جمله بعدي بگذار كوچك، بگويم كه جان من زخم جمعه را دست نزن، انگشت مثال هات را سمت ديگر بگير. جمعه را با درد بسته ام. دردي كه يواشش را، كوچكش را چشيده اي اما واقعي ترش را من لحظه به لحظه ايستاده ام. منتظر لحظه هاي لعنتي كه بگذرند و ته دل، دلم گواه بد مي داد. گور باباي گواه بد، من سعيم را كرده ام كه زخمم را ببندم. بيا برگرديم به امشب. به ساعتي كه هنوز ٤٤:٥٩ مانده تا مشكل پيش آمده را حل كنم. مشكل سلماني را، كه خاطراتم تلخش كرده اند. تلخيش يادت هست؟ بعيد مي دانم يادت مانده باشد، تلخت نگرفته كه يادت باشد. بيا بگذريم از تلخي و بگويمت امروز من نمي دانستم چند شنبه است. تا همين شيش غروب فكر مي كردم يكشنبه ايم. تو شايد حواست نباشد اما من كه هر لحظه ام به اين فشار سنگ شكن مي گذرد حواسم هست. من از سفر گرجستان تا اين لحظه از هيچ كجا حقوق نگرفته ام. مرتب بودن براي كسي كه كسي نيست، كسي نبوده، نمي تواند موضوع من باشد. من يك زندگي دارم كه براي پا گرفتنش دارم از همه چيزم مي گذرم. از همه چيز سحر جان، من بايد اين چندماه مهم ترين و بهترين آدم اين ماجرا باشم، حالا قيمتش هرچه باشد، باشد. نخوابيدن، حرص خوردن. مو سفيد كردن و هزار چيز ديگر. هر كس كه نداند تو كه مي داني صورتم به زور سيلي سرخ است. تو كه ديگر نبايد بي شنيدنم روي اين همه فشار فشار اضافه كني. جانا، من يك ساعت بيشتر خوابيدنم يك ساعت است. اين روزها دارم كارهايي مي كنم كه هر كدام را هفته ها يك تيم انجام مي دهد. مي دانم بهترين نيستم ولي هر چه كه هست. هر چه كه هستم بيش از بهترين من است. بهترين من چرا حواست نيست؟ من چه ربطي مي توانم داشته باشم به اين تصوير لزج؟ من را از كدام دريچه ميبيني؟ وقتي من را ميبيني، من را ميبيني؟ من را ببين عزيزترين من. من اين راه را براي تو امده ام. من اين راه را براي تو مي روم
برچسب‌ها: ندارد
+ نوشته شده در  ساعت 23:20  توسط آقای زرد  | 
روزها...
ما را در سایت روزها دنبال می کنید

برچسب : تلخي,شهريور,تمام,سلماني, نویسنده : 0saharism7 بازدید : 104 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 0:00